بعد ازین وادی فقرست و فنا

کی بود اینجا سخن گفتن روا


عین وادی فراموشی بود

لنگی و کری و بیهوشی بود


آخرین امتحان رو گذروندیم! مدرسه یک بار دیگه تموم شده و تابستون شروع شده! هیچ ایده ای نداریم که "تابستون کنکور" که میگن چی هست! کی باید کتابا رو بخونیم چطوری بخونیم از رو چی بخونیم و چند ساعت خوبه و چقدر تست و آیا عمومی هم بخونیم؟! 

_قلم چی ثبت نام کردی؟

_فیزیک چی گرفتی؟

زمان میگذره و آزمون های جامع تابستون قلم چی و بقیه آزمون ها تموم میشه و سال تحصیلی شروع میشه! اولین آزمون سال تحصیلیه! همه اشتیاق دارن که خوب بدن، مباحث کمه، دبیر ها خوش و بش میکنن و دیگه مدرسه بهمون به دیده "کنکوری" نگاه میکنه و انگار بیماری خاصی گرفتیم و یا در شرایط بحرانی هستیم! البته اهمیت خاصی هم نمی دن ولی میشه این رو از نگاهشون فهمید!

اولین آزمون، دومین آزمون .

_بابا وقتش کمه لامصب! کنکور این طوری نیست!

_سوالای برادران رو حل کردی؟

_شیمی ما رو سخت نمیدن تجربیا رو سخت میدن.

و باز زمان میگذره، فرجه امتحانات  ترم اول.

_خیلی سبز خوب نبود باید از همون اول میکرو می گرفتم!

_بابا کتاب که نباید سخت باشه آیکیو خیلی خارجه کنکوره!

_موج آزمونا رو شروع کردی؟ یا گذاشتی بعد عید؟

زمان میگذره آزمونای بهمن تموم میشن و انگار برنامه قلمچی خط زمانی شده برای همه کنکوریا یواش یواش رتبه ها ثابت تر میشن و تراز ها دست نخورده باقی می مونن تا اینکه آزمون ها جمع بندی ترم اول خیلی ها رو نگران میکنه و امتحانای ترم حال بعضی ها رو میگیره و بعضی ها روحیه مضاعف پیدا میکنن.

عید می رسه! روش های رتبه های برتر رو میخونی که چیکار کردن! میبینی کاظم قلم چی، چی گفته و از دوستات می پرسی که عید رو چیکار کنی! همه این وقت ها به روزش نگاه میکردی که امروز چقدر خوندی! از کی جلو افتادی و از کی عقب هستی ولی از اینجا به بعد انگار کنکور پشه ای هست که وزوزش رو بدون مکث می شنوی و خیلی خیلی بهت نزدیک شده! نگرانی؟! از بس نگرانی که یادت میفته: اوه! نگران ایهام داشت و می ری دوباره زیرش خط میکشی و تستش رو میزنی.

_من از اول سال با این متن عربی مشکل داشتم

_قلم چی ریدینگ زبانش خیلی سخته بابا. کنکور آسونه!

_گرامر از یاد آدم میره ها.

_برا جمع بندی چی خوبه؟

و ادامه داره! 


چرا شعر اول رو نوشتم؟ اوایل سال فکر میکردم همه چیز رو می دونم و به همه توصیه و نصیحت می دادم و زمان که گذشت دیدم مسائل چقدر ریزه کاری دارن و چقدر فرق دارن با اون چیزی که من فکرش رو میکردم ولی از چیزایی که بلد بودم استفاده کردم و تا الان نتیجه خوبی هم گرفتم. 

کنکور یک مسیر و یک خط زمانیه که نباید ازش شاکی بود و باید بهش فرصت داد و باهاش بیشتر آشنا شد! اینطوری میشه از مسیر لذت برد و امتحانش کرد! حالا خیلی هم مهم  نیست ولی جدیه! 

داشتم میگفتم! وقتی یواش یواش داریم به آخراش می رسیم احساس تهی بودن دارم و همه این ها داره تاریخ مصرفشون میگذره و احساس میکنم هیچ چیز نمیدونم و مکانیکی شدم! و از این موضوع ناراحت نیستم و راحتم!

موفق باشید


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چی مطلب اختصاصی دانلود اهنگ جدید ثبت نام کارآموز در علاءالدین کتاب داستان های عرشیا بوژآبادی (محمد مهدی) مجله تخصصی سینما m.ysana1369@gmail.com معماری برتر Kevin